
چطور وارد بازار فارکس شدم؟ | داستان شروع مسیر ترید من
داستان ورود من به بازارهای مالی | تجربهای از شکست، تا شناخت و حرفهای شدن
سلام دوستان، وقتتون بخیر.
این اولین ویدیویی هست که در رابطه با بازارهای مالی و ترید ضبط میکنم و خوشحالم که در خدمت شما هستم. برای شروع، تصمیم گرفتم که کمی درباره خودم صحبت کنم؛ اینکه چطور وارد این مسیر شدم، چه تجربیاتی داشتم، و امروز در چه جایگاهی قرار دارم.
چرا تصمیم گرفتم این ویدیو را ضبط کنم؟
اول اینکه دوست داشتم آشنایی اولیهای با شما داشته باشم، مخصوصاً چون تا امروز در فضای مجازی فعالیتی در حوزه مالی نداشتم. اغلب کسانی که من رو میشناسن، چه دوستانم، چه کارآموزانم، منو فقط از طریق ارتباطات حضوری میشناسن.
دلیل دومم اینه که دیدم خیلی از افراد تازهکار یا کسانی که مدتی هست وارد این حوزه شدن و هنوز به سوددهی نرسیدن، دچار ناامیدی شدن. فکر میکنم شنیدن تجربه واقعی کسی که این مسیر رو با چالشهای خودش طی کرده، میتونه برای اونها مفید باشه.
نکته دیگه اینکه فضای مجازی، بهخصوص اینستاگرام، پر شده از محتوایی که با واقعیت بازارهای مالی فاصله زیادی داره. پر از اغراق، رویاپردازی و تبلیغاتی که بیشتر از اینکه آگاهیبخش باشن، مخاطب رو گمراه میکنن. من وظیفه دونستم سهمی در اصلاح این نگاه داشته باشم و تجربیات واقعی خودم رو در اختیارتون بگذارم.
شروع فعالیت حرفهای من
من علی امراریان هستم و از سال 1397 در بازارهای مالی فعالیت میکنم. اما سابقهام در حوزه آموزش و کار حرفهای، خیلی بیشتره. تقریباً از سال 1388 هست که در حوزه الکترونیک و آموزش فنیحرفهای فعال هستم.
فعالیتهای من از سنین پایین شروع شد. اون زمان خبری از موبایلهای هوشمند نبود و بیشتر با کامپیوترهای خانگی سروکار داشتیم. من از همون موقع در مغازههای فنی کار میکردم، سیستمهای کامپیوتری رو اسمبل میکردم و کمکم وارد دنیای تعمیرات شدم.
با علاقهای که به الکترونیک پیدا کرده بودم، وارد دانشگاه هم شدم و در این حوزه ادامه دادم. بعدها، یک آموزشگاه تاسیس کردیم و در کنار تعمیرات، آموزش الکترونیک، تعمیرات موبایل و حتی رشتههای متنوع دیگه مثل حسابداری و برنامهنویسی رو هم ارائه دادیم. من هم مؤسس بودم و هم مربی.
ورود به آموزش بازار مالی؛ اما با تردید
حدود ۸ سال پیش، بازار ارزهای دیجیتال در ایران داشت کمکم شناخته میشد. بیتکوین تازه سر و صدا کرده بود و متقاضی برای آموزش در این زمینه زیاد شده بود. ما هم به عنوان آموزشگاهی که دنبال مهارتمحور بودن بود، این رشته رو هم به دورههامون اضافه کردیم.
ولی اون موقع خودم هیچ اطلاعاتی از بازار مالی نداشتم و صرفاً مربیهایی جذب کردیم که تجربه ترید داشتن. جالب بود که این آموزشها برای ما درآمدزایی داشت، اما یه چیزی برام نگرانکننده بود: کارآموزها تقریباً هیچ خروجی خوبی نداشتن. بیشترشون یا سود نمیکردن یا حتی ضررهای جدی میدادن.
مربیها هم وضع بهتری نداشتن. وقتی بیشتر وارد جزئیات میشدم، متوجه میشدم که حتی اونها هم در نهایت متضرر هستن. شاید یکی دو ماه سود میکردن، ولی بعدش ضرر همه چیز رو از بین میبرد. در واقع، کسی که خودش ضررده بود، داشت آموزش میداد.
تصمیم بزرگ: توقف آموزش بازار مالی
من مربیهای مختلفی امتحان کردم، با آموزشگاههای دیگه صحبت کردم، حتی با گروههای تریدر بیرون هم ارتباط گرفتم. اما نتیجه همه اینها این شد که توی کل اون جمعیت، من حتی یک تریدر موفق و سودده مستمر ندیدم.
این شد که به این نتیجه رسیدم: این بازار برای اکثریت مردم چیزی جز یک مدل پیچیده از قمار نیست. مثل کازینو، یه عده خیلی کم ممکنه برنده باشن، ولی ۹۹٪ بازندهان.
از نظر اخلاقی هم نمیتونستم کنار بیام با اینکه داریم پول میگیریم تا یه نفر وارد بازاری بشه که در نهایت براش ضرر و استرس میاره. ما تو بقیه رشتهها مثل الکترونیک، وقتی آموزش میدادیم، طرف با اون مهارت میرفت کار میکرد، درآمد داشت. ولی اینجا چی؟ ضرر مالی، آسیب روحی، بعضاً فروپاشی خانواده!
این شد که قاطعانه تصمیم گرفتم آموزش بازار مالی رو از برنامه آموزشگاه حذف کنم.
اما بازگشت به بازار، این بار از سر کنجکاوی
مدتی بعد، که دیگه خودم مستقیماً درگیر آموزش و تعمیرات نبودم و وقت آزاد بیشتری داشتم، یه سوال ذهنم رو درگیر کرد:
آیا واقعاً هیچ راه منطقی و موفقی برای فعالیت در بازار مالی وجود نداره؟
کنجکاوی باعث شد خودم وارد این حوزه بشم، نه به عنوان کسی که دنبال سود سریعه، بلکه به عنوان کسی که میخواد حقیقت ماجرا رو کشف کنه.
شروع کردم به یادگیری از منابع معتبر، عمدتاً منابع خارجی و انگلیسیزبان. آموزشهای پرایس اکشن، تحلیل فاندامنتال، روانشناسی بازار و مدیریت سرمایه رو مطالعه کردم. برخلاف آموزشهای داخلی، که اکثراً سطحی و پر از وعدههای دروغین بودن، منابع خارجی دید واقعیتری از بازار بهم دادن.
شکلگیری سیستم معاملاتی شخصی
با گذشت زمان و کسب تجربه، توانستم سیستم معاملاتیای طراحی کنم که با شخصیت من همخوانی دارد. یاد گرفتم که هیچ استراتژی جادویی وجود ندارد که همیشه کار کند. آنچه اهمیت دارد، انضباط در اجرای قوانین شخصی و داشتن دید بلندمدت به عملکرد است.
سیستم من بر پایهی تحلیل ساختار بازار، سطوح حمایت و مقاومت، و تاییدیههای ورود به معامله است. مهمتر از همه، دیگر اجازه نمیدادم احساسات، طمع یا ترس، تصمیماتم را کنترل کنند. داشتن ژورنال معاملاتی و ثبت تمامی معاملات گذشته نیز کمک بزرگی به بهبود مستمر استراتژیام کرد.
نگاه واقعی به معاملهگری: نه رؤیا، بلکه سبک زندگی
یکی از مهمترین درکهایی که در طول این مسیر به دست آوردم این بود که ترید کردن نباید به عنوان "راهی سریع برای پولدار شدن" دیده شود. این حرفه، یک سبک زندگی مبتنی بر نظم، انضباط ذهنی، یادگیری مداوم و پذیرش ریسک است. معاملهگری موفق نیازمند تلاش مستمر، تحمل شکست، و صبوری زیاد است.
تریدری شغلی است که در آن باید بارها شکست خورد، اشتباهات را تحلیل کرد، و دوباره با ذهنی آرام به بازار بازگشت. کسانی که به دنبال هیجان یا درآمد فوری هستند، معمولاً در این مسیر دوام نمیآورند.
درسهایی که آموختم
تا به امروز، مسیر ترید برای من چیزی بیش از یک شغل یا ابزار درآمد بوده است؛ بلکه به یک مدرسهی واقعی برای رشد شخصی، کنترل ذهن، تصمیمگیری و حتی فلسفهی زندگی تبدیل شده است.
درسهایی که آموختم:
آموزش هیچگاه تمام نمیشود.
بازار به کسی بدهکار نیست.
مدیریت ریسک مهمتر از سود کردن است.
ترید یک مهارت است، نه یک شرطبندی.
اگر شما هم در ابتدای راه هستید، توصیه میکنم با دیدی واقعبینانه، صبورانه و علمی وارد این حوزه شوید. مسیر معاملهگری، مسیر رشد درونی نیز هست.
سخن پایانی
امروز، بعد از سالها تجربه، مطالعه، ضرر و سود، به این نتیجه رسیدم: بازار مالی یک مسیر بسیار دشواره که برای موفقیت در اون، باید سالها آموزش واقعی، تمرین، انضباط و کنترل روانی داشت.
این مسیر بههیچوجه راه یکشبه ثروتمند شدن نیست.
ولی اگر واقعبینانه وارد بشی، صادقانه یاد بگیری، و مسئولیتپذیر باشی، میتونی موفق بشی — نه با تکیه بر شانس، بلکه با درک عمیق، نظم شخصی و تجربه.
امیدوارم این تجربهها بتونه برای شما مفید باشه. اگر در ابتدای مسیر هستید یا هنوز نتیجهای نگرفتید، بدونید که همه چیز به نگاه شما به مسیر بستگی داره، نه به وعدههای توخالی.
نظرات (0)