مارتینگل چیست؟
مارتینگل چیست و چرا اینقدر جذاب به نظر میرسد؟
مارتینگل یکی از مفاهیمی است که خیلی از تریدرها دیر یا زود با آن روبهرو میشوند. استراتژیای که در نگاه اول، روی کاغذ، بهشدت وسوسهکننده و حتی «بینقص» به نظر میرسد. ایده اصلی مارتینگل بسیار ساده است؛ بعد از هر باخت، میزان ریسک یا حجم معامله افزایش پیدا میکند تا با یک برد، تمام ضررهای قبلی جبران شود و حتی سود هم باقی بماند. همین سادگی باعث شده خیلیها فکر کنند راه فرار از ضرر در بازارهای مالی را پیدا کردهاند.
در ظاهر، مارتینگل وعده میدهد که اگر به اندازه کافی صبر کنید و سرمایه داشته باشید، در نهایت همیشه با سود از بازار خارج میشوید. همین وعده، نقطهای است که بسیاری از تریدرها را به دام میاندازد.
ریشه مارتینگل؛ از قمار تا بازارهای مالی
برخلاف چیزی که گاهی در آموزشها یا شبکههای اجتماعی گفته میشود، مارتینگل نه یک مفهوم مالی است و نه یک ابزار مدیریت سرمایه. ریشه این روش به قرن هجدهم و بازیهای قمار، بهخصوص رولت در کازینوها برمیگردد. در این بازیها، افراد با دو برابر کردن شرط خود بعد از هر باخت، تصور میکردند که در نهایت یک برد، تمام ضررها را جبران خواهد کرد.
کازینوها خیلی زود متوجه خطر این سیستم شدند و برای جلوگیری از آن، محدودیتهایی مثل سقف شرطبندی قرار دادند. دلیلش هم واضح بود؛ اگر مارتینگل بدون محدودیت اجرا میشد، مفهوم شانس عملاً بیمعنا میشد. با این حال، این ایده بعدها وارد دنیای ترید شد، جایی که برد و باخت وجود دارد و در نگاه اول شباهتهایی با قمار دیده میشود.
چرا مارتینگل در ترید جواب نمیدهد؟
یکی از بزرگترین اشتباهات این است که بازارهای مالی با قمار یکی فرض میشوند. در حالی که قمار کاملاً تصادفی و بدون ساختار است، بازار دارای روند، ساختار و رفتارهای تکرارشونده است. در قمار، حافظهای وجود ندارد؛ اما بازار گذشته را به یاد دارد و بر اساس آن واکنش نشان میدهد.
در ترید ممکن است شما وارد یک لوپ از ضررهای متوالی شوید؛ حتی با یک استراتژی خوب و وینریت مناسب. همین موضوع باعث میشود مارتینگل، که وابسته به پایان سریع ضررهاست، بهجای نجاتدهنده، به یک ابزار نابودکننده تبدیل شود.
مارتینگل کلاسیک؛ دو برابر کردن ریسک بعد از هر باخت
شناختهشدهترین نوع مارتینگل، مدل کلاسیک آن است. در این روش، بعد از هر استاپ، ریسک معامله بعدی دو برابر میشود. اگر معامله به تارگت برسد، تمام ضررهای قبلی جبران شده و سود هم باقی میماند. این مدل دقیقاً همان چیزی است که روی کاغذ فوقالعاده به نظر میرسد و بسیاری را فریب میدهد.
اما مشکل اصلی اینجاست که رشد ریسک بهصورت تصاعدی اتفاق میافتد. چند استاپ متوالی کافی است تا حجم معامله به عددی برسد که از نظر روانی و سرمایهای قابل تحمل نباشد.
نیمه مارتینگل؛ آرامتر اما همچنان خطرناک
در نیمه مارتینگل، بهجای دو برابر کردن ریسک، افزایش حجم با ضریبهای ملایمتر مثل ۱.۵ انجام میشود. هدف این مدل، افزایش تعداد استاپهای قابل تحمل و طولانیتر کردن زمان بقاست. با اینکه این روش منطقیتر به نظر میرسد، اما همچنان ذات شرطبندی را با خود دارد و در بلندمدت همان مشکلات مارتینگل کلاسیک را ایجاد میکند.
آنتی مارتینگل؛ بازی با روند بازار
آنتی مارتینگل رویکردی معکوس دارد. در این روش، زمانی که معامله به سود میرسد، ریسک افزایش پیدا میکند و هنگام ضرر، حجم کاهش مییابد. ایده اصلی این است که وقتی بازار در روند قرار دارد، سودها بزرگتر شوند و هنگام شرایط نامناسب، ضررها محدود بمانند.
در ظاهر، این مدل منطقیتر از مارتینگل کلاسیک است، اما باز هم اگر بدون درک درست از ساختار بازار و مدیریت ریسک استفاده شود، میتواند به تصمیمهای احساسی و تخریب سیستم معاملاتی منجر شود.
مارتینگل بقا؛ تمرکز فقط روی جبران ضرر
در این مدل، هدف اصلی کسب سود نیست، بلکه صرفاً خروج از ضرر است. بعد از اولین استاپ، حجم معاملات به شکلی تنظیم میشود که فقط ضررهای قبلی جبران شوند. به محض رسیدن به نقطه سر به سر، سیستم ریست میشود.
این روش برای کسانی طراحی شده که از ضرر متنفرند، اما دقیقاً همین ترس از ضرر، بزرگترین نقطه ضعف آن است. چون معاملهگر را از پذیرش واقعیت بازار دور میکند.
ترکیب مارتینگل و بقا؛ تعیین سقف برای فاجعه
برخی معاملهگران سعی میکنند با تعیین سقف مشخص برای تعداد مارتینگلها، ریسک را کنترل کنند. مثلاً بعد از چند استاپ متوالی، سیستم را از حالت مارتینگل خارج کرده و وارد حالت بقا میشوند. این روش نسبت به مارتینگل خالص منطقیتر است، اما همچنان نیازمند سرمایه بالا و کنترل روانی بسیار قوی است؛ چیزی که در عمل کمتر کسی واقعاً دارد.
تجربه شخصی؛ جایی که همهچیز فرو میریزد
روی کاغذ، مارتینگل میتواند حساب را بهسرعت رشد دهد. حتی ممکن است در بازهای از زمان، سودهای بزرگی به شما بدهد. دقیقاً همین سودهای بزرگ هستند که ذهن را شرطی میکنند. بعد از مدتی، سودهای کوچک دیگر جذاب نیستند و معاملهگر ناخودآگاه منتظر استاپها میشود تا حجم بزرگتر شود.
اینجاست که استراتژی از بین میرود، دیسیپلین نابود میشود و تریدر وارد فاز انتقام و قمار میشود. ترس از ضرر جای خودش را به استقبال از ضرر میدهد؛ فقط برای رسیدن به یک سود بزرگتر. این مسیر، در نهایت به دراداون سنگین یا از دست رفتن کل حساب ختم میشود.
بزرگترین باگ مارتینگل؛ روان معاملهگر
مشکل اصلی مارتینگل نه ریاضی است و نه تکنیکال؛ مشکل اصلی روان انسان است. این سیستم دقیقاً برخلاف اصولی عمل میکند که یک تریدر حرفهای به آن نیاز دارد. پذیرش ضرر، بیتوجهی به معاملات قبلی و تمرکز روی ستاپ فعلی، همگی با مارتینگل زیر سؤال میروند.
مارتینگل معاملهگر را وادار میکند دائماً به گذشته نگاه کند و تصمیمهایش را بر اساس ضررهای قبلی بگیرد. این یعنی خروج کامل از فضای ترید و ورود به فضای شرطبندی.
جمعبندی نهایی؛ مارتینگل، راه نجات یا تله؟
اگر به قمار علاقه دارید، مارتینگل میتواند برایتان جذاب باشد. اما اگر هدف شما ماندن در بازارهای مالی و تبدیل شدن به یک تریدر حرفهای است، مارتینگل چیزی جز یک تله خطرناک نیست. این سیستم استراتژی، مدیریت سرمایه و روان شما را بهمرور نابود میکند.
بهجای دنبال کردن میانبرها، بهتر است روی بهبود استراتژی، وینریت، ریوارد، دیسیپلین و سایکولوژی معاملاتی کار کنید. ضرر بخشی از بازار است و فرار از آن، معمولاً هزینهای بسیار سنگینتر دارد.
نظرات (0)